کد مطلب:29915 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:90

بُسر بن اَرطات












بُسر، از فرماندهان سپاه معاویه[1] و یكی از دشمنان امیر مؤمنانْ امام علی علیه السلام بود كه در جنگ صِفّین، با امام علیه السلام رو به رو شد؛ امّا به دلیل كشف عورت خویش، نجات یافت.[2].

پس از جنگ صِفّین، به دستور معاویه، بر مدینه و مكّه و یمن تاخت و پیروان امام علیه السلام را آزار داد[3] و جمع بسیاری (از جمله:دو كودك عبید اللَّه بن عبّاس را به قتل رساند.[4] و نیز كارهای به غایتْ زشتی از او سر زد كه قابل توصیف نیست. او خانه یاران امام علیه السلام را در مدینه ویران كرد[5] و زنان مسلمان یمنی را به اسارت برد و آنان را فروخت.[6].

امام علی علیه السلام وی را نفرین كرد.[7] او در اثر این نفرین، دیوانه گشت[8] و سرانجام، حدود سال 70 هجری مُرد.[9].

6231. الاستیعاب:بسر بن ارطات، از متهوّران طغیانگر بود. او در جنگ صِفّین، همراه معاویه بود. معاویه به وی دستور داد كه با علی علیه السلام رو به رو شود و به او گفت:«شنیده ام كه مشتاق دیدار علی هستی. اگر خداوندْ تو را بر او پیروز گرداند و او را بر زمین افكنی، بر دنیا و آخرت، دست یافته ای».

معاویه، پیوسته او را تشویق و تهییج می كرد، تا این كه او علی علیه السلام را دید و آهنگ كارزار با وی نمود. آن دو با یكدیگر نبرد كردند و علی - كه خداوند از او خشنود باد - او را بر زمین افكند؛ امّا او همان كاری را كرد كه عمرو بن عاص در نبرد با علی علیه السلام كرده بود.[10].

6232. تاریخ دمشق - به نقل از عطاء بن ابی مروان -:معاویه، بسر بن ارطات را به سوی مدینه، مكّه و یمنْ گسیل داشت تا به مردم، تعرّض كند و پیروان علی بن ابی طالب علیه السلام را به قتل برساند.

بُسر، یك ماه در مدینه ماند و هر آن كس را كه گفتند در قتل عثمانْ كمك كرده است، كشت. او در میان مكّه و مدینه، جمعی از قوم بنی كعب را به خاطر اموالشان كشت و در چاه انداخت.

وی به یمن رفت و عبید اللَّه بن عبّاس بن عبد المطّلب، زمامدار آن جا از سوی علی بن ابی طالب علیه السلام بود. بُسر، دو پسر عبید اللَّه بن عبّاس (عبد الرحمان و قُثَم) و عمرو بن اُمّ اَراكه ثقفی را كشت. نیز در منطقه جوف،[11] عدّه ای از همْدانیانی را كه در جنگ صِفّینْ همراه علی علیه السلام بودند، به قتل رساند، او بیش از دویست نفر را كشت و فرزندان بسیاری را سر به نیست كرد.[12].

6233. الفتوح - درباره غارتگری هایِ بُسْر بن ارطات -:او حركت كرد و از چاه میمون[13] گذشت. مردم از ترس جانشان از پیش روی او گریختند. بُسر به دو پسر نوجوان، نگاه كرد كه از نظر زیبایی و هیكل، از جمله بهترین پسران بودند و داشتند می گریختند. بُسر گفت:آن دو را نزد من بیاورید.

آن دو را نزد او آوردند تا پیش روی وی قرار گرفتند. بُسْر به آن دو گفت:شما دو نفر كیستید؟ یكی از آنان گفت:من قُثَم هستم و این، برادرم است. ما، دو پسر عبید اللَّه بن عبّاس بن عبد المطّلبیم.

بُسر گفت:اللَّه اكبر! شما دو نفر از جمله كسانی هستید كه من با ریختن خون آنها به خدا، نزدیك می شوم. آن گاه، دستور داد كه آن دو را بكشند و كشتند.

بُسر، سپس به سوی نجران[14] رفت. و در آن روزگار، مردی از یاران پیامبرصلی الله علیه وآله - به نام عبد المدان - كه پیامبرصلی الله علیه وآله او را عبد اللَّه نامید و از شیعیان علی علیه السلام بود - در آن جا بود. بُسر بن ابی ارطات، او و پسرش مالك را كشت.

بُسر، آن گاه به سوی مناطق همْدان رفت كه در آن روزگار، قومی از اَرحَب در آن جا بودند و از شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام به شمار می رفتند. بُسر، همه آنان را كشت.

آن گاه بُسر به جَیشان[15] رفت كه در آن روزگار، جماعتی از شیعیان علی علیه السلام در آن جا بودند. او همه آنان را كشت.

سپس آهنگ صنعاء[16] كرد. در آن روزگار، عبید اللَّه بن عبّاس از جانب علی بن ابی طالب علیه السلام بر آن جا ولایت داشت. هنگامی كه خبر ورود بُسر به وی رسید، مردی را كه عمرو بن اَراكه نام داشت، فرا خواند و او را جانشین خویش بر صنعاء نمود و خود از آن جا فرار كرد.

آن دشمن خدا (بُسر) آمد و به صنعاء وارد شد. عمرو بن اراكه را گرفت و به حالت اسیری گردن زد. سپس در صنعاء به دنبال پیروان علی علیه السلام گشت و همه آنان را كشت و حتّی یك نفر از آنان را باقی نگذاشت.

[ بُسر] از صنعاء به قصد حَضرَموت،[17] خارج شد. او پس از ورود به حضرموت، از همه كسانی كه طرفداران علی علیه السلام را می شناختند، پرس و جو كرد و هر كس را كه مولایش علی علیه السلام بود، به قتل رساند و بدین شكل جمع زیادی را كشت. آن گاه به سوی مردی از اشراف آنها به نام عبد اللَّه بن ثوابه رفت كه در دژی پنهان شده بود. بُسر، پیوسته خدعه كرد و سوگند خورد، تا این كه او از دژ خویش بیرون آمد. سپس دستور داد كه وی را به قتل برسانند.

ابن ثوابه به وی گفت:ای مرد! من نمی دانم چه گناهی مرتكب شده ام كه مستحقّ مرگ گشته ام؛ مرا به چه جُرمی می كشی؟ بُسر، پاسخ داد:به جرم سرپیچی از بیعت با معاویه و ترجیح دادن علی بن ابی طالب بر وی.

ابن ثوابه گفت:پس بگذار دو ركعت نماز بگزارم تا كارم را با این دو ركعت به پایان برسانم. بُسر گفت:نماز بگزار و آنچه دوست داری، انجام بده، كه در هر صورت، من تو را خواهم كشت.

عبد اللَّه بن ثوابه دو ركعتْ نماز گزارد و آن را زود تمام كرد و [ سپس] با شمشیر، قطعه قطعه گشت.[18].

6234. اُسد الغابة - درباره بُسر بن ارطات -:او وارد مدینه شد. بسیاری از اهالی گریختند، از جمله:جابر بن عبد اللَّه انصاری و ابو ایّوب انصاری و جز این دو. او تعداد زیادی از اهل مدینه را به قتل رساند.

در یمن بر قبیله همْدان، یورش برد و زنانشان را اسیر كرد. آنان نخستین زنان مسلمانی بودند كه در دوران اسلام، اسیر گشتند.

او در مدینه، خانه ها را ویران كرد.[19].

6235. اُسد الغابة - به نقل از ابو عمر، درباره بُسر بن اَرطات -:یحیی بن معین می گفت:وی از اصحاب به شمار نمی آید و به خاطر كارهای ننگینی كه در دوران اسلامْ مرتكب شد، انسان بدی است. از جمله كارهای زشت وی، كشتن عبد الرحمان و قُثَم (دو پسر عبید اللَّه بن عبّاس بن عبد المطّلب) است كه اهل حدیث و مورّخان از آن، سخن گفته اند و آورده اند كه:آن دو، خُردسال و در آغوش مادرشان بودند.

معاویه بُسر را به سوی حجاز و یمن فرستاد تا شیعیان علی علیه السلام را بكشد و برای وی بیعت بگیرد. او به مدینه رفت و در آن جا كارهایی ناشایست و زشت انجام داد.[20].

6236. الغارات:طبق آنچه به ما رسیده، علی علیه السلام پیش از رحلتش، بُسر بن ابی ارطات - كه نفرین خدا بر او باد - را نفرین كرد. امام علی علیه السلام گفت:«خداوندا! به درستی كه بُسر، دینش را به دنیایش فروخت، حدود تو را شكست، و پیروی بنده ای ستمكار را بر آنچه نزد توست، ترجیح داد. بارالها! تا عقلش را نستانده ای، او را نمیران!».

پس از رحلت علی علیه السلام، طولی نكشید كه بُسر، گرفتار وسواس شد و عقلش زایل گشت.[21].

6237. الكامل فی التاریخ:وقتی امیر مؤمنان از قتل آن دو (دو كودك عبید اللَّه بن عبّاس) باخبر شد، به شدّتْ بی تاب گشت و بُسر را نفرین نمود و گفت:«خداوندا! دین و عقلش را بستان!». این چنین شد و بُسر، عقلش را از دست داد. او همواره شمشیر می چرخاند. وقتی شمشیرش را می خواست، شمشیری از چوب برایش می آوردند و مَشك باد شده ای را جلوی رویش می نهادند و او پیوسته بر آن می كوبید. همواره بر این منوال بود تا مُرد.[22].

6238. تاریخ دمشق - به نقل از ابو سعید بن یونس، درباره بُسر بن ارطات -:او از پیروان معاویة بن ابی سفیان بود و همراه وی در صِفّینْ حاضر شد. در آغاز سال چهلم هجری، معاویه بُسر را به سوی یمن و حجازْ گسیل داشت و به وی فرمان داد كه محل به محل در پی پیروان علی علیه السلام برود و به آنان یورش بَرد. بُسر نیز در مكّه، مدینه و یمن، كارهای ناشایستی انجام داد. او از سوی معاویه حاكم بُحر[23] گشت.

در سال های آخر عمرش، گرفتار اختلال حواس شد و هر گاه با فردی برخورد می كرد، می گفت:«شیخ من كجاست؟ عثمان كجاست؟» و [ سپس ]شمشیرش را بر می كشید. وقتی چنین دیدند، شمشیری از چوب در غلافش نهادند. وقتی می زد، به كسی آسیب نمی رسید.[24].

ر. ك:ج 6، ص 167 (نبردِ شخص امام).

ج 7، ص 143 (غارت بُسر بن ارطات).









    1. تاریخ دمشق:872/149/10، الأخبار الطوال:167 و 172، شرح نهج البلاغة:215/3.
    2. شرح نهج البلاغة:316/6، وقعة صفّین:461.
    3. أنساب الأشراب:(211/3) و (213/3) و (212/3).
    4. أنساب الأشراب:(211/3) و (213/3) و (212/3).
    5. أنساب الأشراب:(211/3) و (213/3) و (212/3).
    6. سیر أعلام النبلاء:65/410/3، اُسد الغابة:406/375/1، الاستیعاب:175/243/1.
    7. الغارات:640/2، شرح نهج البلاغة:79/4 و 98/15.
    8. مروج الذهب:172/3، تاریخ بغداد:49/211/1، اُسد الغابة:406/375/1، الغارات:640/2. ر. ك:ص 95 (پذیرفته شدن نفرین وی درباره بسر بن ارطات).
    9. سیر أعلام النبلاء:65/411/3.
    10. الاستیعاب:175/245/1.
    11. جَوْف یا جَوْف المحوّرة، جایی است در سرزمین هَمْدان. (معجم البلدان:188/2)
    12. تاریخ دمشق:872/152/10. نیز، ر. ك:أنساب الأشراف:211/3.
    13. چاه میمون، چاهی است در منطقه مكّه، منسوب به میمون بن عامر. (معجم البلدان:302/1)
    14. نجران، سومین شهر بزرگ یمن (پس از صنعاء و عدن) است. در آن جا، نخل های خرما وجود دارد. فاصله آن از صنعاء، ده منزل است. پس از فتح، ساكنانش نخست درخواست مباهله كردند؛ ولی بعد از مدّتی از آن دست كشیدند و جزیه دادن را قبول كردند. (تقویم البلدان:92)
    15. جَیشان، سرزمینی دریمن است كه چون جیشان بن غیدان در آن منزل گزید، به این اسم، نامبردار شد. (معجم البلدان:200/2)
    16. صنعاء (پایتخت یمن)، در جنوب حجاز و شمال شهر عدن قرار دارد و از گذشته دور، از مهم ترین شهرهای یمن و حجاز، به شمار می رفته است.
    17. حضرموت، ناحیه ای وسیع در شرق عدن و در نزدیكی دریاست. سرزمین شنیِ پس از آن با نام «احقاف» شناخته می شود و در آن، مقبره هود پیامبرعلیه السلام و در نزدیكی آن، چاه بَرَهوت قرار دارد. از جمله مناطقِ یمن شرقی و بزرگ ترین آنهاست و نامش در تورات، «حاضرمیت» است. (معجم البلدان:270/2)
    18. الفتوح:233/4-236.
    19. اُسد الغابة:406/375/1، الاستیعاب:175/243/1.
    20. اُسد الغابة:406/374/1، الاستیعاب:175/242/1. نیز، ر. ك: التاریخ، ابن معین:58/2.
    21. الغارات:640/2، شرح نهج البلاغة:18/2. نیز، ر. ك:الإرشاد:321/1.
    22. الكامل فی التاریخ:432/2. نیز، ر. ك:أنساب الأشراف:216/3.
    23. بُحْر، ناحیه ای است در یمن. (معجم البلدان:341/1)
    24. تاریخ دمشق:872/145/10.